the Week of Proper 28 / Ordinary 33
Click here to join the effort!
Read the Bible
کتاب مقدس
دوم سموئيل 21
1 و در ایام داود، سه سال علیالاتّصال قحطی شد، و داود به حضور خداوند سؤال كرد و خداوند گفت: «به سبب شاؤل و خاندان خون ریز او شده است زیرا كه جِبْعُونیانرا كشت.»2 و پادشاه جِبْعُونیان را خوانده، به ایشان گفت (اما جِبْعُونیان از بنیاسرائیل نبودند بلكه از بقیۀ اموریان، و بنیاسرائیل برای ایشان قسم خورده بودند؛ لیكن شاؤل از غیرتی كه برای اسرائیل و یهودا داشت، قصد قتل ایشان مینمود).3 و داود به جِبْعُونیان گفت: «برای شما چه بكنم و با چه چیز كفاره نمایم تا نصیب خداوند را بركت دهید.»4 جِبْعُونیان وی را گفتند: «از شاؤل و خاندانش، نقره و طلا نمیخواهیم و نه آنكه كسی در اسرائیل برای ما كشته شود.» او گفت: «هر چه شما بگویید، برای شما خواهم كرد.»5 ایشان به پادشاه گفتند: «آن شخص كه ما را تباه میساخت و برای ما تدبیر میكرد كه ما را هلاك سازد تا در هیچ كدام از حدود اسرائیل باقی نمانیم،6 هفت نفر از پسران او به ما تسلیم شوند تا ایشان را در حضور خداوند در جِبْعَه شاؤل كه برگزیدۀ خداوند بود به دار كشیم.» پادشاه گفت: «ایشان را به شما تسلیم خواهم كرد.»7 اما پادشاه، مفیبوشت بن یوناتان بن شاؤل را دریغ داشت، به سبب قَسَم خداوند كه در میان ایشان، یعنی در میان داود و یوناتان بن شاؤل بود.8 و پادشاه اَرْمُونی و مفیبوشت، دو پسر رِصْفَه، دختر اَیه كه ایشان را برای شاؤل زاییده بود، و پنج پسر میكال، دختر شاؤل را كه برای عَدْرِئیل بن بَرْزِلاّی مَحُولاتی زاییده بود، گرفت،9 و ایشان را به دست جِبْعُونیان تسلیم نموده، آنها را در آن كوه به حضور خداوند به دار كشیدند و این هفت نفر با هم افتادند. و ایشان در ابتدای ایام حصاد در اول درویدن جو كشته شدند.
10 و رِصْفَه، دختر اَیه، پلاسی گرفته، آن را برای خود از ابتدای درو تا باران از آسمان برایشان بارانیده شد، بر صخرهای گسترانید، و نگذاشت كه پرندگان هوا در روز، یا بهایم صحرا در شب بر ایشان بیایند.11 و داود را از آنچه رِصْفَه، دختر اَیه، متعه شاؤل كرده بود، خبر دادند.12 پس داود رفته، استخوانهای شاؤل و استخوانهای پسرش، یوناتان را از اهل یابیش جِلْعاد گرفت كه ایشان آنها را از شارع عام بَیتْشان دزدیده بودند، جایی كه فلسطینیان آنها را آویخته بودند در روزی كه فلسطینیان شاؤل را در جِلْبُوع كشته بودند.13 و استخوانهای شاؤل و استخوانهای پسرش، یوناتان را از آنجا آورد و استخوانهای آنانی را كه بر دار بودند نیز، جمع كردند.14 و استخوانهای شاؤل و پسرش یوناتان را در صیلَع، در زمین بنیامین، در قبر پدرش قیس، دفن كردند و هرچه پادشاه امر فرموده بود، بجا آوردند. و بعد از آن، خدا به جهت زمین اجابت فرمود.
15 و باز فلسطینیان با اسرائیل جنگ كردند و داود با بندگانش فرود آمده، با فلسطینیان مقاتله نمودند و داود وامانده شد.16 و یشْبی بَنُوب كه از اولاد رافا بود و وزن نیزه او سیصد مثقال برنج بود و شمشیری نو بر كمر داشت، قصد كشتن داود نمود.17 اما ابیشای ابن صَرُویه او را مدد كرده، آن فلسطینی را زد و كُشت. آنگاه كسان داود قسم خورده، به وی گفتند: «بار دیگر همراه ما به جنگنخواهی آمد مبادا چراغ اسرائیل را خاموش گردانی.»18 و بعد از آن نیز، جنگی با فلسطینیان در جُوب واقع شد كه در آن سِبَّكای حوشاتی، صاف را كه او نیز از اولاد رافا بود، كشت.19 و باز جنگ با فلسطینیان در جُوب واقع شد و اَلحانان بن یعْری اُرجیم بیتلحمی، جُلیات جَتّی را كشت كه چوب نیزهاش مثل نورد جولاهكان بود.20 و دیگر جنگی در جَتّ واقع شد كه در آنجا مردی بلند قد بود كه دست و پای او هریك شش انگشت داشت كه جملۀ آنها بیست و چهار باشد و او نیز برای رافا زاییده شده بود.21 و چون اسرائیل را به ننگ آورد، یوناتان بن شَمْعی، برادر داود، او را كشت.22 این چهار نفر برای رافا در جَتّ زاییده شده بودند و به دست داود و به دست بندگانش افتادند.