the Fourth Week of Advent
Click here to learn more!
Read the Bible
کتاب مقدس
غزل غزلهای سليمان 3
1 شبانگاه در بستر خود او را كه جانم دوستمیدارد طلبیدم. او را جستجو كردم امّا نیافتم.2 گفتم الا´ن برخاسته، در كوچهها و شوارع شهر گشته، او را كه جانم دوست میدارد خواهم طلبید. او را جستجو كردم امّا نیافتم.3 كشیكچیانی كه در شهر گردش میكنند، مرا یافتند. گفتم كه «آیا محبوب جان مرا دیدهاید؟»4 از ایشان چندان پیش نرفته بودم كه او را كه جانم دوست میدارد، یافتم. و او را گرفته، رها نكردم تا به خانه مادر خود و به حجره والدهخویش در آوردم.5 ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوهای صحرا قسم میدهم كه محبوب مرا تا خودش نخواهد بیدار مكنید و برمینگیزانید.
6 این كیست كه مثل ستونهای دود از بیابان برمیآید و به مرّ و بخور و به همه عطریات تاجران معطّر است؟
7 اینك تخت روان سلیمان است كه شصت جبّار از جبّاران اسرائیل به اطراف آن میباشند.8 همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده هستند. شمشیر هر یك به سبب خوفشب بر رانش بسته است.9 سلیمان پادشاه تخت روانی برای خویشتن از چوب لبنان ساخت.10 ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا و كرسیاش را از ارغوان ساخت، و وسطش به محبّت دختران اورشلیم مُعَرَّق بود.11 ای دختران صهیون، بیرون آیید و سلیمان پادشاه را ببینید، با تاجی كه مادرش در روز عروسی وی و در روز شادی دلش آن را بر سر وی نهاد.