Lectionary Calendar
Thursday, November 21st, 2024
the Week of Proper 28 / Ordinary 33
Attention!
For 10¢ a day you can enjoy StudyLight.org ads
free while helping to build churches and support pastors in Uganda.
Click here to learn more!

Read the Bible

کتاب مقدس

ايوب 29

1  و ایوب‌ باز مَثَل‌ خود را آورده‌، گفت‌:2  «كاش‌ كه‌ من‌ مثل‌ ماههای‌ پیش‌ می‌بودم‌ و مثل‌ روزهایی‌ كه‌ خدا مرا در آنها نگاه‌ می‌داشت‌.3  هنگامی‌كه‌ چراغ‌ او بر سر من‌ می‌تابید، و با نور او به‌ تاریكی‌ راه‌ می‌رفتم‌.4  چنانكه‌ در روزهای‌ كامرانی‌ خود می‌بودم‌، هنگامی‌كه‌ سّر خدا بر خیمه‌ من‌ می‌ماند.5  وقتی‌كه‌ قادر مطلق‌ هنوز با من‌ می‌بود، و فرزندانم‌ به‌ اطراف‌ من‌ می‌بودند.6  حینی‌كه‌ قدمهای‌ خود را با كَره‌ می‌شستم‌ و صخره‌، نهرهای‌ روغن‌ را برای‌من‌ می‌ریخت‌.

7  چون‌ به‌ دروازه‌ شهر بیرون‌ می‌رفتم‌ و كرسی‌ خود را در چهار سوق‌ حاضر می‌ساختم‌.8  جوانان‌ مرا دیده‌، خود را مخفی‌ می‌ساختند، و پیران‌ برخاسته‌، می‌ایستادند.9  سروران‌ از سخن‌ گفتن‌ بازمی‌ایستادند، و دست‌ به‌ دهان‌ خود می‌گذاشتند.10  آواز شریفان‌ ساكت‌ می‌شد و زبان‌ به‌ كام‌ ایشان‌ می‌چسبید.11  زیرا گوشی‌ كه‌ مرا می‌شنید، مرا خوشحال‌ می‌خواند و چشمی‌ كه‌ مرا می‌دید، برایم‌ شهادت‌ می‌داد.12  زیرا فقیری‌ كه‌ استغاثه‌ می‌كرد او را می‌رهانیدم‌، و یتیمی‌ كه‌ نیز معاون‌ نداشت‌.13  بركت‌ شخصی‌ كه‌ در هلاكت‌ بود، به‌ من‌ می‌رسید و دل‌ بیوه‌زن‌ را خوش‌ می‌ساختم‌.14  عدالت‌ را پوشیدم‌ و مرا ملبّس‌ ساخت‌، و انصاف‌ من‌ مثل‌ ردا و تاج‌ بود.15  من‌ به‌ جهت‌ كوران‌ چشم‌ بودم‌، و به‌ جهت‌ لنگان‌ پای‌.16  برای‌ مسكینان‌ پدر بودم‌، و دعوایی‌ را كه‌ نمی‌دانستم‌، تفحّص‌ می‌كردم‌.17  دندانهای‌ آسیای‌ شریر را می‌شكستم‌ و شكار را از دندانهایش‌ می‌ربودم‌.

18  «و می‌گفتم‌، در آشیانه‌ خود جان‌ خواهم‌ سپرد و ایام‌ خویش‌ را مثل‌ عنقا طویل‌ خواهم‌ ساخت‌.19  ریشه‌ من‌ به‌ سوی‌ آبها كشیده‌ خواهد گشت‌، و شبنم‌ بر شاخه‌هایم‌ ساكن‌ خواهد شد.20  جلال‌ من‌ در من‌ تازه‌ خواهد شد، و كمانم‌ در دستم‌ نو خواهد ماند.21  مرا می‌شنیدند و انتظار می‌كشیدند، و برای‌ مشورت‌ من‌ ساكت‌ می‌ماندند.22  بعد از كلام‌ من‌ دیگر سخن‌ نمی‌گفتند و قول‌ من‌ بر ایشان‌ فرو می‌چكید.23  و برای‌ من‌ مثل‌ باران‌ انتظار می‌كشیدند و دهان‌ خویش‌ را مثل‌ باران‌ آخرین‌ باز می‌كردند.24  اگر بر ایشان‌ می‌خندیدم‌باور نمی‌كردند، و نور چهره‌ مرا تاریك‌ نمی‌ساختند.25  راه‌ را برای‌ ایشان‌ اختیار كرده‌، به‌ ریاست‌ می‌نشستم‌، و در میان‌ لشكر، مثل‌ پادشاه‌ ساكن‌ می‌بودم‌، و مثل‌ كسی‌كه‌ نوحه‌گران‌ را تسلّی‌ می‌بخشد.

 
adsfree-icon
Ads FreeProfile