the Fourth Week of Advent
Click here to learn more!
Read the Bible
کتاب مقدس
ايوب 29
1 و ایوب باز مَثَل خود را آورده، گفت:2 «كاش كه من مثل ماههای پیش میبودم و مثل روزهایی كه خدا مرا در آنها نگاه میداشت.3 هنگامیكه چراغ او بر سر من میتابید، و با نور او به تاریكی راه میرفتم.4 چنانكه در روزهای كامرانی خود میبودم، هنگامیكه سّر خدا بر خیمه من میماند.5 وقتیكه قادر مطلق هنوز با من میبود، و فرزندانم به اطراف من میبودند.6 حینیكه قدمهای خود را با كَره میشستم و صخره، نهرهای روغن را برایمن میریخت.
7 چون به دروازه شهر بیرون میرفتم و كرسی خود را در چهار سوق حاضر میساختم.8 جوانان مرا دیده، خود را مخفی میساختند، و پیران برخاسته، میایستادند.9 سروران از سخن گفتن بازمیایستادند، و دست به دهان خود میگذاشتند.10 آواز شریفان ساكت میشد و زبان به كام ایشان میچسبید.11 زیرا گوشی كه مرا میشنید، مرا خوشحال میخواند و چشمی كه مرا میدید، برایم شهادت میداد.12 زیرا فقیری كه استغاثه میكرد او را میرهانیدم، و یتیمی كه نیز معاون نداشت.13 بركت شخصی كه در هلاكت بود، به من میرسید و دل بیوهزن را خوش میساختم.14 عدالت را پوشیدم و مرا ملبّس ساخت، و انصاف من مثل ردا و تاج بود.15 من به جهت كوران چشم بودم، و به جهت لنگان پای.16 برای مسكینان پدر بودم، و دعوایی را كه نمیدانستم، تفحّص میكردم.17 دندانهای آسیای شریر را میشكستم و شكار را از دندانهایش میربودم.
18 «و میگفتم، در آشیانه خود جان خواهم سپرد و ایام خویش را مثل عنقا طویل خواهم ساخت.19 ریشه من به سوی آبها كشیده خواهد گشت، و شبنم بر شاخههایم ساكن خواهد شد.20 جلال من در من تازه خواهد شد، و كمانم در دستم نو خواهد ماند.21 مرا میشنیدند و انتظار میكشیدند، و برای مشورت من ساكت میماندند.22 بعد از كلام من دیگر سخن نمیگفتند و قول من بر ایشان فرو میچكید.23 و برای من مثل باران انتظار میكشیدند و دهان خویش را مثل باران آخرین باز میكردند.24 اگر بر ایشان میخندیدمباور نمیكردند، و نور چهره مرا تاریك نمیساختند.25 راه را برای ایشان اختیار كرده، به ریاست مینشستم، و در میان لشكر، مثل پادشاه ساكن میبودم، و مثل كسیكه نوحهگران را تسلّی میبخشد.