the Fourth Week of Advent
Click here to join the effort!
Read the Bible
کتاب مقدس
اِشعيا 38
1 در آن ایام حزقیا بیمار و مشرف به موتشد و اشعیا ابن آموص نبّی نزد وی آمده، او را گفت: « خداوند چنین میگوید: تدارك خانه خود را ببین زیرا كه میمیری و زنده نخواهی ماند.»2 آنگاه حزقیا روی خود را بسوی دیوار برگردانیده، نزد خداوند دعا نمود،3 و گفت: «ای خداوند مستدعی اینكه بیاد آوری كه چگونه به حضور تو به امانت و به دل كامل سلوك نمودهام و آنچه در نظر تو پسند بوده است بجا آوردهام.» پس حزقیا زار زار بگریست.4 و كلام خداوند براشعیا نازل شده، گفت:5 «برو و به حزقیا بگو یهوه خدای پدرت داود چنین میگوید: دعای تو را شنیدم و اشكهایت را دیدم. اینك من بر روزهای تو پانزده سال افزودم.6 و تو را و این شهر را از دست پادشاه آشور خواهم رهانید و این شهر را حمایت خواهم نمود.7 و علامت از جانب خداوند كه خداوند این كلام را كه گفته است بجا خواهد آورد این است:8 اینك سایه درجاتی كه از آفتاب بر ساعت آفتابی آحاز پایین رفته است ده درجه به عقب برمیگردانم.» پس آفتاب از درجاتی كه بر ساعت آفتابی پایین رفته بود، ده درجه برگشت.
9 مكتوب حزقیا پادشاه یهودا وقتی كه بیمار شد و از بیماریش شفا یافت:10 من گفتم: «اینك در فیروزی ایام خود به درهای هاویه میروم و از بقیه سالهای خود محروم میشوم.11 گفتم: خداوند را مشاهده نمینمایم. خداوند را در زمین زندگان نخواهم دید. من با ساكنان عالم فنا انسان را دیگر نخواهم دید.12 خانه من كنده گردید و مثل خیمه شبان از من برده شد. مثل نسّاج عمر خود را پیچیدم. او مرا از نورد خواهد برید. روز و شب مرا تمام خواهی كرد.13 تا صبح انتظار كشیدم. مثل شیر همچنین تمامی استخوانهایم را میشكند. روز و شب مرا تمام خواهی كرد.14 مثل پرستوك كه جیك جیك میكند صدا مینمایم. و مانند فاخته ناله میكنم و چشمانم از نگریستن به بالا ضعیف میشود. ای خداوند در تنگی هستم. كفیل من باش.15 «چه بگویم چونكه او به من گفته است و خود او كرده است. تمامی سالهای خود را به سبب تلخی جانم آهسته خواهم رفت.16 ای خداوند به این چیزها مردمان زیست میكنند و بهاینها و بس حیات روح من میباشد. پس مرا شفا بده و مرا زنده نگاه دار.17 اینك تلخی سخت من باعث سلامتی من شد. از راه لطف جانم را از چاه هلاكت برآوردی زیرا كه تمامی گناهانم را به پشت سر خود انداختی.18 زیرا كه هاویه تو را حمد نمیگوید و موت تو را تسبیح نمیخواند و آنانی كه به حفره فرو میروند به امانت تو امیدوار نمیباشند.19 زندگانند، زندگانند كه تو را حمد میگویند، چنانكه من امروز میگویم. پدران به پسران راستی تو را تعلیم خواهند داد.20 خداوند به جهت نجات من حاضر است، پس سرودهایم را در تمامی روزهای عمر خود در خانه خداوند خواهیم سرایید.»21 و اشعیا گفته بود كه «قرصی از انجیر بگیرید و آن را بر دمل بنهید كه شفا خواهد یافت.»22 و حزقیا گفته بود: «علامتی كه به خانه خداوند برخواهم آمد چیست؟»