Lectionary Calendar
Tuesday, January 21st, 2025
the Second Week after Epiphany
Attention!
Tired of seeing ads while studying? Now you can enjoy an "Ads Free" version of the site for as little as 10¢ a day and support a great cause!
Click here to learn more!

Read the Bible

کتاب مقدس

پیدایش 32

1  و یعقوب‌ راه‌ خود را پیش‌ گرفت‌ و فرشتگان‌ خدا به‌ وی‌ برخوردند.2  و چون‌ یعقوب‌، ایشان‌ را دید، گفت‌: «این‌ لشكر خداست‌!» و آن‌ موضع‌ را «محنایم‌» نامید.

3  پس‌ یعقوب‌، قاصدان‌ پیش‌ روی‌ خود نزد برادر خویش‌، عیسو به‌ دیار سعیر به‌ بلاد ادوم‌ فرستاد،4  و ایشان‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «به‌ آقایم‌، عیسو چنین‌ گویید كه‌ بندۀ تو یعقوب‌ عرض‌ می‌كند با لابان‌ ساكن‌ شده‌، تاكنون‌ توقف‌ نمودم‌،5  و برای‌ من‌ گاوان‌ و الاغان‌ و گوسفندان‌ و غلامان‌ و كنیزان‌ حاصل‌ شده‌ است‌؛ و فرستادم‌ تا آقای‌ خود را آگاهی‌ دهم‌ و در نظرت‌ التفات‌ یابم‌.»6  پس‌ قاصدان‌ نزد یعقوب‌ برگشته‌، گفتند: «نزد برادرت‌، عیسو رسیدیم‌ و اینك‌ با چهارصد نفر به‌ استقبال‌ تو می‌آید.»7  آنگاه‌ یعقوب‌ به‌ نهایت‌ ترسان‌ و متحیر شده‌، كسانی‌ را كه‌ با وی‌ بودند باگوسفندان‌ و گاوان‌ و شتران‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ نمود8  و گفت‌: «هر گاه‌ عیسو به‌ دستۀ اول‌ برسد و آنها را بزند، همانا دستۀ دیگر رهایی‌ یابد. »

9  و یعقوب‌ گفت‌: «ای‌ خدای‌ پدرم‌، ابراهیم‌ و خدای‌ پدرم‌، اسحاق‌، ای‌ یهوه‌ كه‌ به‌ من‌ گفتی‌ به‌ زمین‌ و به‌ مُولَد خویش‌ برگرد و با تو احسان‌ خواهم‌ كرد،10  كمتر هستم‌ از جمیع‌ لطفها و از همۀ وفایی‌ كه‌ با بندۀ خود كرده‌ای‌ زیرا كه‌ با چوبدست‌ خود از این‌ اردن‌ عبور كردم‌ و الا´ن‌ (مالك‌) دو گروه‌ شده‌ام‌.11  اكنون‌ مرا از دست‌ برادرم‌، از دست‌ عیسو رهایی‌ ده‌ زیرا كه‌ من‌ از او می‌ترسم‌، مبادا بیاید و مرا بزند، یعنی‌ مادر و فرزندان‌ را.12  و تو گفتی‌ هرآینه‌ با تو احسان‌ كنم‌ و ذریت‌ تو را مانند ریگ‌ دریا سازم‌ كه‌ از كثرت‌، آن‌ را نتوان‌ شمرد. »

13  پس‌ آن‌ شب‌ را در آنجا بسر برد و از آنچه‌ بدستش‌ آمد، ارمغانی‌ برای‌ برادر خود، عیسو گرفت:‌14  دویست‌ ماده‌ بز با بیست‌ بز نر و دویست‌ میش‌ با بیست‌ قوچ‌،15  و سی‌ شتر شیرده‌ با بچه‌های‌ آنها و چهل‌ ماده‌ گاو با ده‌ گاو نر و بیست‌ ماده‌ الاغ‌ با ده‌ كره‌.16  و آنها را دسته‌ دسته‌، جداجدا به‌ نوكران‌ خود سپرد و به‌ بندگان‌ خود گفت‌: «پیش‌ روی‌ من‌ عبور كنید و در میان‌ دسته‌ها فاصله‌ بگذارید. »17  و نخستین‌ را امر فرموده‌، گفت‌ كه‌ «چون‌ برادرم‌ عیسو به‌ تو رسد و از تو پرسیده‌، بگوید: از آن‌ كیستی‌ و كجا می‌روی‌ و اینها كه‌ پیش‌ توست‌ از آن‌ كیست‌؟18  بدو بگو: این‌ از آن‌ بنده‌ات‌، یعقوب‌ است‌، و پیشكشی‌ است‌ كه‌ برای‌ آقایم‌، عیسو فرستاده‌ شده‌ است‌ و اینك‌ خودش‌ نیز در عقب‌ماست‌.»19  و همچنین‌ دومین‌ و سومین‌ و همۀ كسانی‌ را كه‌ از عقب‌ آن‌ دسته‌ها می‌رفتند، امر فرموده‌، گفت‌: «چون‌ به‌ عیسو برسید، بدو چنین‌ گویید،20  و نیز گویید: اینك‌ بنده‌ات‌، یعقوب‌ در عقب‌ ماست‌.» زیرا گفت‌: «غضب‌ او را بدین‌ ارمغانی‌ كه‌ پیش‌ من‌ می‌رود، فرو خواهم‌ نشانید، و بعد چون‌ روی‌ او را بینم‌، شاید مرا قبول‌ فرماید. »21  پس‌ ارمغان‌، پیش‌ از او عبور كرد و او آن‌ شب‌ را در خیمه‌گاه‌ بسر برد.22  و شبانگاه‌، خودش‌ برخاست‌ و دو زوجه‌ و دو كنیز و یازده‌ پسر خویش‌ را برداشته‌، ایشان‌ را از معبر یبوق‌ عبور داد.23  ایشان‌ را برداشت‌ و از آن‌ نهر عبور داد، و تمام‌ مایملك‌ خود را نیز عبور داد.

24  و یعقوب‌ تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر كشتی‌ می‌گرفت‌.25  و چون‌ او دید كه‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، كف‌ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ كرد، و كف‌ ران‌ یعقوب‌ در كشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد.26  پس‌ گفت‌: «مرا رها كن‌ زیرا كه‌ فجر می‌شكافد.» گفت‌: «تا مرا بركت‌ ندهی‌، تو را رها نكنم‌.»27  به‌ وی‌ گفت‌: «نام‌ تو چیست‌؟» گفت‌: «یعقوب‌.»28  گفت‌: «از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود بلكه‌ اسرائیل‌، زیرا كه‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ كردی‌ و نصرت‌ یافتی‌.»29  و یعقوب‌ از او سؤال‌ كرده‌، گفت‌: «مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز.» گفت‌: «چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟» و او را در آنجا بركت‌ داد.30  و یعقوب‌ آن‌ مكان‌ را «فِنیئیل‌» نامیده‌، (گفت‌:) «زیرا خدا را روبرو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد.»31  و چون‌ از «فِنوئیل‌» گذشت‌، آفتاب‌ بر وی‌ طلوع‌ كرد، و بر ران‌ خود می‌لنگید.32  از این‌ سبب‌ بنی‌اسرائیل‌ تا امروزعِرق‌النساء را كه‌ در كف‌ ران‌ است‌، نمی‌خورند، زیرا كف‌ ران‌ یعقوب‌ را در عِرق‌النسا لمس‌ كرد.

 
adsfree-icon
Ads FreeProfile